معنی مهدی یزدانی خرم

حل جدول

مهدی یزدانی خرم

به گزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی


مهدی یزدانی خرم (ققنوس)

به گزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی


اثری از مهدی یزدانی خرم

به گزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی

واژه پیشنهادی

اثری از مهدی یزدانی¬خرم

به گزارش اداره¬ هواشناسی فردا این خورشید لعنتی


اثری از مهدی یزدانی خرم

خون خورده

لغت نامه دهخدا

یزدانی

یزدانی. [ی َ] (ص نسبی) ربانی و الهی و خدایی. (ناظم الاطباء):
آنچه یزدان ندهد بخت و فلک هم ندهد
کار آن مرتبه دارد که بود یزدانی.
انوری.
|| عباد و زهاد و تارک دنیا و مرتاضان یزدان پرست را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). || (اِ) فنی است از فنون کشتی گرفتن:
چه شود گر به مخالف رسی از یزدانی
پاش برداری و بر گرد سرت گردانی.
گل کشتی (از فرهنگ فارسی معین).

یزدانی. [ی َ] (اِخ) از قدمای شعرای زبان فارسی بوده و رادویانی در ترجمان البلاغه اشعار زیر را از او آورده است. (یادداشت مؤلف):
از جود به سائل دهد اقلیم ز دشمن
همواره به نوک قلم اقلیم ستانی.
#
آن شاه با کفایت و آن میر بی کفو
ارزاق را از ایزد کافی کفش کفیل
شاهی که پیش سائل و زائر فرستد او
پرسش به شست منزل [و] مالش به شست میل.
#
ای آنکه ریاست را بنیادی و اصلی
چونانکه سیاست را کانی و مکانی.
#
شهی وقف کرده بر آمال مال
چن او نی به مردی کسی ز آل ِ زال.
#
دو چیز بود برزم تو ماتم و سور
هم ماتم دشمنان و هم سور نسور.
#
دو زلفگانش چلیپا شد و لبان عیسی
رخش زبور ملاحت شد و میان زنار.

یزدانی. [ی َ] (اِخ) میرزا عبدالوهاب کوچکترین فرزند وصال شیرازی از شعرا و فضلای قرن چهاردهم هَ.ق. بود و در معانی و بیان و بدیع و ریاضیات و موسیقی و اسطرلاب و هیأت قدیم و خط و ربط و نقاشی و کارهای دستی و نظم و نثر عربی استادی ماهر بود. قسمتی از کتیبه ٔ رواق مطهر حضرت امام رضا (ع) به خط و قلم اوست. و نیز به امر ناصرالدین شاه، خسرو و شیرین نظامی را با نقش و نگار شگفت انگیزی نوشت. بیش از هزار و پانصد بیت از اشعارش بجا نمانده است از آن جمله است:
ترک چشم تو به کین با دل هر مسکین است
یا همین با دل مسکین من اندر کین است
روزگار من و زلف و خط و خال تو سیاه
این سیاهی همه از بخت من مسکین است
من ز دشنام تو حاشا که برنجم لیکن
سخن تلخ دریغ از دهن شیرین است
گر دو صد بار زنی تیغ جفا بر سر من
همچنان در دل من مهر تو صد چندین است
نقش زلف تو مگر خامه ٔ یزدانی بست
کز سر کلک همه خامه ٔ او مشکین است.
مصراع زیر ماده تاریخ وفات یزدانی است: خواست یزدانی وصال حی وهاب ودود = 1328 هَ. ق. (از ریحانه الادب ج 4 ص 332). آنچه از اشعار او در دست است 7 قصیده و 14 غزل می باشد و ضمناً کتیبه های دوحرم شاه چراغ و سیدمحمد در شیراز به خط اوست و چند نسخه از کلیات سعدی و دیوان حافظ نوشته و از موسیقی نیز بهره ٔ کافی داشته و رباب خوب می نواخته است.


خرم

خرم. [خ ُ] (اِخ) ظاهراً نام بیشه ای بوده است:
نمایان شما را یکی مرغزار
ز شاهان پیشینگان یادگار
ورا خرم خواند جهاندیده پیر
بدو اندرون بیشه و آبگیر
برفتند پویان بکردار غرم
بر آن بیشه کش نامور خواند خرم.
فردوسی.

خرم. [خ ُ رَ] (ص) مخفف خُرّم. خندان. خوشوقت. شادمان. (از ناظم الاطباء):
خرم میزی که تا سبزی برآید.
(ویس و رامین).
از تیغ او ولایت بدخواه او خراب
از رای او ولایت احباب او خرم.
فرخی.
چرا نه مردم عاقل چنان بود که بعمر
چو دردسر رسدش مردمان دژم گردند
چنان نباید گشتن که گر سرش ببری
بسر بریدن او دوستان خرم گردند.
عسجدی.
ایزد ازخلق تو آرد در جهان پیدا بهار
زآن چو نیسان اندرآمد زآن شود گیتی خرم.
مسعودسعد.

خرم. [خ ُ] (اِخ) نام کوههای کوچکی بوده است بکاظمیه. (از جوالیقی ص 131).

خرم. [خ ُرْ رَ] (اِخ) لقب پدر حسین بن ادریس حافظ است. (منتهی الارب).

مترادف و متضاد زبان فارسی

یزدانی

الهی، ایزدی، ربانی، صمدانی،
(متضاد) شیطانی

فارسی به عربی

یزدانی

رجل الدین

فرهنگ فارسی هوشیار

یزدانی

(صفت) منسوب به یزدان، (اسم) فنی است ازفنون کشتی: چه شود گردبمخالف رسی ازیزدان پاش بر داری وبرگردسرت گردانی. (گل کشتی)

معادل ابجد

مهدی یزدانی خرم

981

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری